زمانی گفتند: چرا مجوز نخواستید. علیرضا گفت: نمی دهید. گفتند: شما باید می خواستید. علیرضا گفت: نمی دهید. گفتند: املایی که نوشته نشده ؛ غلط ندارد! علیرضا گفت: به روح پدر شهیدم مجوز نمی دهید. گفتند: مگر علم غیب داری؟ علیرضا گفت: ما درخواست می دهیم؛ ولی مرد نیستید اگر ندهید. علیرضا جان! مردی را چه تعریف کردی که آنگونه گفتی!؟ امروز فهمیدیم اگر بخواهیم. آنهم از نوع قانونی و مدنی اش ؛ خیلی مدنی می آیند ومی برند. باید بنشینیم و مرثیه ای بخوانیم برای زبان مادریمان. وصفش کنیم در قالب گریه هامان. بخوانیم برای علیرضا - دوست من .... امروز از قافله علیرضا عقب ماندم. نه نه! علیرضا قافله ای نداشت. به تنهایی یک کاروان بود پر از کوله! همچون صمد (بهرنگی) زیر بغلش پر است از زبان مادری. او تابوهایی را شکست که در لفافه اصل 15 تلاش برای فریب ما دارند. 10 روزی بود که تهدید می شد. در جریانشان بودم. همه را سر می کشید و دم بر نمی آورد. علیرضا! نمی دانم منتظرمان هستی در آن دخمه های ائوین. با آن دخمه پرسان ها و آن عدالت منشان!! زمانی مانیفستی نوشتم؛ "مانیفست یک دیوانه". در بخشی منتشر نشده اش این جملات را نوشته بودم: " اگر بدانی کسی دروغی به تو می گوید؛ ولی از آن ضرری به تو و منافعت نمی رسد؛ بگذار با دروغش و اینکه به ظن خود تو را فریب داده خوش باشد." آیا روزی که کمپین را آغازیدی می دانستی که مدعیان دروغ می گویند؟ گذاشتی فکر کنند که فریبشان را خورده ایم!؟ 2 اسفند 93 قارا بایرام (عید سیاه) برای ماست. اشک می نوشیم برای شرفت علیرضا. پیک هایمان را زیر پیکت بر پایه گیلاست می کوبیم و آرزوی جاودانگی و غرور برای زبان مادریت می کنیم. یاشاسین آذربایجان یاشاسین آنا دیلیم. -------------------------------- استاتوس اصغر زارع کهنمویی در واکنش به بازداشت علیرضا فرشی یئکانلی علیرضای عزیز | ||
گؤنده ر بؤلوم لر: آنا دیلی